مانده ام تا وسط معرکه گیری چه کنم؟ نشود پاره اگر بند اسیری چه کنم؟ عاشقی خواسته ام بود ولی حیرانم بپذیری چه کنم! یا نپذیری چه کنم! تن تو شعلهی عشق است که گُر میگیرد پس بگو با تنم این جسم حریری چه کنم! تو زلیخایی و آخر تو جوان خواهی شد من بیچاره ولی با غم پیری چه کنم؟ کاسههای چه کنم را تو به دستم دادی! بی تو با درد نداری و فقیری چه کنم؟ حسین جنتمکان مانده ام تا وسط معرکه گیری چه کنم؟
در شهر عشق رسم وفا نیست
به من گفتی دل دریا کن ای دوست
تو ,کنم؟ ,کنم ,ام ,مانده ,ولی ,چه کنم؟ ,چه کنم ,گیری چه ,معرکه گیری ,مانده ام
درباره این سایت